Monday 22 th February
یکی از بزرگترین مشکلات، که بر کار ما تأثیر گذاشته، کار بدون الکتریسیته است. دوربین فیلمبرداری باید شارژ شود. به فیلمبرداری سریع نیاز داریم، در حالیکه زمان محدود است.
امروز برای گرفتن یک ژنراتور که بتونیم وسائل را شارژ کنیم به مرکز شهر رفتیم. در بازار شهر، کشاورزی با شور و اشتیاق در حال فروش گاوها و گوسفندها بود.
ما جایی رو پیدا کردیم که میتونستیم وسائلمون رو شارژ کنیم.بعد اینکه رز از توالت استفاده کرد ما تصمیم گرفتیم در اون اطراف قدم بزنیم. ظاهراً ما جدا از تمام مردمی بودیم که آنجا بودند ، تمام چشمها بر روی ما ثابت شده بود، بعضیها با لبخندی بر لب به ما نگاه میکردند و جیغ میکشیدن: "مامبو!" ویا "مازونگو!"(سفید پوست ها)
دیگران با نگاهشون به طور مشکوکی ما رو بازرسی میکردند. ناگهان از طرف دیگر میدان صدای فریادی شنیدیم
، "AMERICAN! Hey you, AMERICAN!"
مرد مست از راه دور به طرف ما اومد، جلوی ما ایستاد، و دستش رو برای سلام به سمت ما آورد
"Hello Americans, welcome to Wamunyu".
بخاطر شور و اشتیاقی که برای ملاقات ما داشت کمی شوکه شدیم ، اما با خوشرویی با او دست دادیم و کمی صحبت کردیم، بعد به راه خودمون ادامه دادیم.
اون مرد در هر مغازه یی ما رو دنبال میکرد. ما سعی کردیم که در جمعیت گمش کنیم، اما بعد مدتی دوباره او جلوی ما ایستاده بود! اون ادامه داد به فریاد زدن, کم کم رفتارش با ما تغییر کرد، حرکاتش حالت تهاجمی گرفت، در نهایت کنار گوش من فریاد زد
"You man, Mr. American. I'm talking to you!"
ما در اون لحظه احساس میکردیم هیچ امنیتی نداریم.جاشوا در طرف دیگر میدان بود و با دوستانش شطرنج بازی میکرد. رز سعی کرد که از مرد بخواد دست از سر ما بردارد. و من سعی میکردم راهی پیدا کنم که از دستش خلاص بشیم. مرد با لحن تند و زننده به رز جواب داد : من با تو صحبت نمیکنم من با اون مرد آمریکایی صحبت میکنم. وضعیت بدی بود. تنها چیز جالب، این بود که مرد یک پرچم کوچک آمریکا پیدا کرده بود، با خشونت اون رو تکون میداد و فریاد میزد
"American، American!"
در نهایت جاشوا آمد. با مرد کمی صحبت کرد، مرد مست سرش رو تکون داد و رفت. با تعجّب به جاشوا نگاه کردم، و با خودم فکر میکردم: جاشوا چه چیزی به اون گفته!! روی سر جاشوا کلاه بود، لباس قشنگی پوشیده بود و لبخندی بر لب داشت.
بعد چند روز ما خانواده اون رو ترک خواهیم کرد، و به مامباسا هزاران مایل دورتر مسافرت خواهیم کرد، یعنی جایی که او کار میکند

Skriv en kommentar